آنگاه که درون خویش را از خود تهی یافتی و بیرون خویش را خالی از خدا،... قرآن بخوان!
آنگاه که در دریای خروشان زندگی، در چنگال طوفان جهل و ترس اسیر شدی، و ساحل صلاح و صلح و کشتی نجات و رهایی را آرزو کردی، قرآن بخوان!
... آنگاه که مرگ را «ختم» و «معاد» را «وهم»، و پندار خود را، «حتم» یافتی،... قرآن بخوان!
آنگاه که نسیان گریبانت را گرفت و عصیان دامانت را، قرآن بخوان!
آنگاه که نهایت سعادت را، بودن و شهادت را، نهایت حیات پنداشتی، قرآن بخوان!
آنگاه که گذشته را حسرت و حال را عسرت و آینده را حیرت احساس کردی،«شب قدر»را به یاد آور و آنگاه، قرآن بخوان!
آنگاه که در دل سیاه شب و در اعماق تاریک ظلمات، در جستجوی نور و روشنی، ره می پویی و در آرزوی صبح و سپیدی، افق را به امید نظاره فلق می نگری تا شاید طلوع فجر را در نیمه شب تماشا کنی، «قرآن» را باز کن، تا در فلق برگهایش و در افق اندیشه ات شفق را دریابی، آنگاه ... قرآن بخوان!