تأملی در آفاق اعجاز قرآن

http://www.miracleofquran.net/Resources/ImageGallery/RandomPhoto/pic04.jpg

بحث اعجاز، از آن جهت ضرورت دارد که دلیلی بر صدق ادعای حقانیت هر پیامبر و مدعی رسالت الهی است. خواجه نصیرالدین طوسی بر این امر تأکید دارد و می‌گوید:

راه اطمینان بر راستی هر پیامبری ارائه معجزه به واسطه آن‌ها بوده است.1
علامه طباطبایی نیز در این خصوص می‌فرماید:
اعجاز برای اثبات معارف الهی نیست؛ بلکه اعجاز هر پیامبری برای اثبات رسالت و تصدیق پیامبری است.2
بدین جهت اعجاز هر پیامبری نه برای اثبات وجود خدا‌ آن چنان که برخی پنداشته‌اند و نه برای درستی و کارآمدی معارف خود بوده؛ بلکه در اصل بر صحت ادعای پیامبری اوست.
اعجاز قرآن نیز از آن جهت سودمند بوده و خواهد بود که نشانی بر رسالت پیامبر اسلام(ص) و برای همه مخاطبان پیامبر(ص) از آغاز بعثت تاکنون دلیلی بر صدق نبوت او است، زیرا قرآن، عالی‌ترین و گویاترین معجزه پیامبر گرامی اسلام(ص) به شمار می‌رود که متن آن، همچنان از هرگونه تغییر و تبدیل سالم باقی مانده و وحی الهی و هم دلیل بر آن وحی است و صدق درونی دارد؛ زیرا در این خصوص وحی دلیل صدق خویش است.3 عبدالرحمن ابن خلدون از این امر به صورت اتحاد دلیل و مدلول یاد می‌کند و می‌گوید: بزرگ‌ترین، شریف‌ترین و گویاترین معجزه‌ها از نظر دلالت قرآن کریم است که بر پیامبر ما نازل شده؛ زیرا در اغلب موارد امور خارق‌العاده چیزی غیر از وحی هستند ... ؛ اما قرآن هم همان وحی مورد ادعا و هم آن معجزه شگفت‌انگیز است؛ پس گواه آن وحی در خود آن است و به گواهی بیرون خود - همانند دیگر معجزات همراه با وحی - نیاز ندارد؛ از این جهت قرآن، از نظر دلالت آشکارترین ادله است؛ زیرا دلیل و مدلول در آن به هم پیوسته‌اند.4

معنا شناسی معجزه

اعجاز در لغت از ریشه «عجز» به معنای پایان و بن‌ شیء است5 و در قرآن6 نیز به همین معنا آمده است.
بدین جهت در معنای عجز، ضعف در برابر قدرت به کار رفته‌است. واژه ‌اعجاز نیز به معنای به عجز درآوردن و ایجاد درماندگی در طرف مقابل است. آیت‌الله خویی در تعریف معجزه بیان می‌دارد:
معجزه آن است که فرد مدعی منصبی از مناصب الهی، کاری را انجام دهد که فراتر و برتر از قوانین طبیعت باشد و دیگران از انجام آن ناتوان باشند، ضمن آن‌که آن کار، گواهی بر درستی او نیز باشد.7
علامه طباطبایی نیز در تعریف معجزه، اعتقاد دارد:
امری خارق عادت است که بر تصرف نیروی ماورای طبیعت در عالم طبیعت و جهان مادی دلالت دارد نه آن که امری باشد که ضروریات عقلی را باطل کند.8
با توجه به تعاریف مذکور می‌توان بر این امر تأکید کرد که در اعجاز شرایط ذیل ضرورت دارد:
1. معجزه همراه با تحدّی و مبارزه‌طلبی است.
2. معجزه کاری است که دیگران بدون کمک خداوند، از انجام آن ناتوانند؛ بدین سبب قابل تعلیم و تعلم نیست بر خلاف سحر و جادو و هیپنوتیزم و مانیه‌تیزم و ... که از علوم غریبه و اکتسابی هستند.
3. معجزه می‌باید به واسطه مدعی رسالت انجام شود؛ بنابراین، اموری که بشر گرچه از انجام آن‌ها ناتوان است، مانند حرکت خورشید، ماه و ... معجزه کسی به حساب نمی‌آید؛ چون آن‌ها بدون واسطه کار خداوند است.
این نکته نیز نمی‌باید مورد غفلت واقع شود که اصطلاح معجزه درباره ‌قرآن که هم‌اکنون مرسوم و متعارف است در آیات قرآن بدان اشاره نشده و این اصطلاح را متکلمان و مفسران از قرن سوم به بعد همانند دیگر اصطلاحات کلامی و تفسیری رایج کرده‌اند و قرآن از اعجاز با عبارت‌های «بینه»، «آیه» و ... یاد کرده است.9

قرآن، معجزه همه عصرها

لازم است معجزه هر عصری در خور عصر خود باشد تا از تأثیرگذاری آن چیزی کاسته نشود؛ بدین‌جهت در عصر حضرت موسی(ع) که قوم او در جادوگری سرآمد بودند معجزه ‌او از جنس سحر بود و چون در عصر حضرت‌عیسی(ع) علم طب پیشرفت قابل توجهی داشت معجزه‌ او شفای بیماران و احیای مردگان بود. در زمان بعثت پیامبر اسلام(ص) نیز چون فرهنگ شعر و شاعری و سخنوری در اوج قرار داشت معجزه پیامبر اسلام(ص) متنی زبانی بودکه تفوق پیامبری او را ثابت می‌کرد و فقط برای آن روزگار نبود؛ بلکه چون پیامبر اسلام(ص) خاتم نیز بود، معجزه او می‌باید جاویدان و برای همهاعصار باشد نه زمانمند و مکانمند.
قرآن افزون بر عنایت به عصر خود، کتاب تمام دوران‌ها وکتاب هدایت و تربیت همه انسان‌ها است و خداوند متعال به این نکته اشاره می‌فرماید:
«و نزّلنا علیک الکتاب تبیاناً لکلّ شیء‌ و هدیً و رحمه و بشری للمسلمین»
ما این کتاب [آسمانی] را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز و سبب هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمانان است.10
علامه طباطبایی نیز در این خصوص می‌فرماید:
قرآن مجید در مطالب خود به امتی از امم مانند امت عرب یا طایفه‌ای از طوایف مسلمانان اختصاص ندارد؛ بلکه با طوایف خارج از اسلام نیز سخن می‌گوید ... و با هر طایفه‌ای از این طوایف به احتجاج پرداخته آنان را به سوی معارف حقه خود دعوت می‌کند.11

مبارزه‌طلبی و تحدّی قرآن

همان‌طور که در معناشناسی معجزه بیان شد از جمله شروط و ویژگی‌های هر معجزه‌ای تحدّی و هماوردطلبی با مخالفان و منکران است.
قرآن در گروهی از آیات از مخالفان، بلکه از همه انسان‌ها در همه‌ دوران‌ها می‌خواهد که اگر در درستی و الهی بودن آن تردید دارند و آن را نشانه صدق و راستی پیامبر(ص) نمی‌دانند با تمام توان و به کمک یکدیگر همانند آن را بیاورند که از آن به عبارت «تحدّی» و هماوردطلبی یاد شده است.
حضرت محمد(ص) خود نخستین کسی بودکه بر وحی و رسالت خود ایمان داشت و هیچ‌گاه در آن تردید نکرد12 و در برابر اوضاع سخت روزگار خود و با وجود همه تردیدهای مخالفان آن‌ها را به تحدّی قرآن دعوت می‌کرد.
برخی از آیات هماوردطلبی و تحدّی در مکه و برخی در مدینه نازل شده که در برخی از آن‌ها به همه ‌قرآن و در برخی به دو سوره و در برخی دیگر به یک سوره تحدّی شده13 که به نظر، سیر تاریخی آن‌ها چنین است:
الف- «أم یقولون تقوَّله بل لایؤمنون * فلیأتوا بحدیثٍ مثله إن ‌کانوا صادقین»
یا می‌گویند ‌آن را بربافته. [نه] بلکه باور ندارند؛ پس اگر راست می‌گویند سخنی مثل آن بیاورند.14
ب- «أم یقولون افتراه قل فأتوا بعشر سور مثله مفتریات وادعوا مَن استطعتم من دون الله إن کنتم صادقین»
یا می‌گویند این ‍‍‍]قرآن] را به دروغ ساخته است. بگو اگر راست می‌گویید ده سوره بر ساخته شده، مانند آن بیاورید و غیر از خدا هرکه را می‌توانید فراخوانید.15
ج- «و إن کنتم فی ریبٍ ممّا نزّلنا علی عبدنا فأتوا بسوره من مثله و ادعوا شهداءکم من دون الله إن کنتم صادقین فإن‌ لم‌تفعلوا و لن‌تفعلوا فاتقوا النار الّتی وقودها النّاس و الحجاره أعدّت للکافرین»
و اگر در آنچه بر بنده ‌خود نازل کردیم، شک دارید، پس اگر راست می‌گویید، سوره‌ای مانند آن بیاورید و گواهان خود (غیر خدا) را فراخوانید؛ پس اگر نکردید (و هرگز نمی‌توانید کرد) از آن آتشی که سوختش مردم و سنگ‌ها هستند و برای کافران آماده شده بپرهیزید.16

آفاق اعجاز قرآن

بین دانشمندان مسلمان اختلافی نیست که مهم‌ترین اعجاز پیامبر اسلام(ص)، به متن قرآن باز می‌گردد و نه بیرون متن، و خداوند، قرآن را بر پیامبر(ص) نازل کرد؛ در حالی که هم وحی، و هم دلیل وحی است؛ اما این پرسش همواره بین آن‌ها وجود داشته است که جهت اعجاز قرآن در چیست و چه خصوصیاتی در قرآن وجود دارد که آن را بی‌مانند کرده است. از متن آیات هم به درستی نمی‌توان پاسخ این پرسش را یافت؛ زیرا در تمام آیات که به اعجاز قرآن و تحدّی آن پرداخته است، اشاره به جهت خاصی نکرده و فقط در تحدّی قرآن، آوردن به مانند آن را خواسته است، بدین جهت، دانشمندان قرآن‌پژوه درباره چگونگی اعجاز قرآن، دچار معرکه‌آرا و تفاوت نظر فراوان شده‌اند17 تا آن‌جا که سیوطی برای اعجاز قرآن، بیش از سی وجه ذکر می‌کند.18
چنان که اشاره شد وجوه اعجاز قرآن از نظر دانشمندان مسلمان فراوان است؛ ‌اما به طور کلی می‌توان آن‌ها را به دو گروه تقسیم کرد. نخست وجوهی که به ساختار الفاظ و ظاهر قرآن مربوط می‌شود که برای آگاهی از آن تسلط بر زبان عربی ضرورت دارد و عرب جاهلی به خوبی آن را دریافته است.19 دوم وجوهی که به محتوا و مفاهیم قرآن مربوط می‌شود و آگاهی از آن‌ها برای ناآشنایان با ظرایف زبان ادبی عربی نیز مقدور است.20
هریک از آن دو گروه نیز اقسامی دارد که به اعجاز بیانی، اعجاز در صوت و آهنگ قرآن و اعجاز در معارف بلند آن اشاره خواهد شد.

الف- اعجاز بیانی

نخستین وجه، بین وجوه اعجاز قرآن و آن که از قبل بین قرآن‌پژوهان، از همه مشهورتر و مهم‌تر بوده، اعجاز بیانی و نزول قرآن همراه با فصاحت و شگفتی‌های بیانی آن است که سابقه‌ای به سابقه نزول قرآن دارد. همان که متعارف عصر نزول بوده و عرب جاهلی به خوبی آن را دریافته و بر آن معترف شده و این وجه افزون بر فصیحان و بلیغان عرب، برای دیگران نیز مورد قبول واقع شده؛ زیرا گرچه اعجاز بیانی آن را از همه زوایا و با علم تفصیلی درنیافته‌اند، هنگام آگاهی از داوری استادان برجسته بلاغت در مورد زیبایی‌های لفظی قرآن و خضوع و فروتنی‌ آن‌ها در برابر آن، آنان نیز سر تسلیم فرود آورده و با کمال ادب عظمت قرآن را از نظر ادبی ستوده‌اند.
اعجاز بیانی قرآن که مورد توافق اندیشه‌وران اسلامی است21 به الفاظ و ظاهر قرآن مربوط می‌شود؛ زیرا قرآن ‌افزون بر گستره فکر و تشریع بی‌مانند خود، با ظاهری زیبا و شاداب با انسان سخن گفته و مشحون از دلربایی‌هایی است که مخاطب خود را سرمست نشاط و سرور می‌کند. متن قرآن آراسته و دلربا، بشارت‌دهنده و آرامش بخش، دلنشین و بیدارگر و برخاسته از عواطف و احساساتی است که خواننده خود را مسخر خویش ساخته و او را از هر چه غیر او است باز می‌دارد. متن آسمانی قرآن نه شعر بود و نه نثر و برخاسته از کلمات و هندسه زبان عربی؛ اما بی‌بدیل و بی‌همتا و آن هم در دورانی که فصاحت و بلاغت عرب ظهوری بی‌مانند داشت و اعتراف بزرگانی چون ولید بن مغیره، امیر سخن‌سرای عرب را در پی‌داشت که گفت: سخن محمد(ص) – قرآن - نه شعر است و نه سحر؛ بلکه کلام خدا است ... ؛ زیرا حلاوت و طراوتی دارد که بی‌مانند و بی‌نظیر است.22
در تبیین اعجاز بیانی قرآن به چینش واژگان، اسلوب خاص، سازگاری حروف و معانی، تغییر خطاب، اشاره می‌شود که به شرح ذیل است:
1. چینش واژگان قرآن: عبارت‌ها و واژگان در قرآن و جایدهی هر یک در آن چنان مناسب و بجا است که هر تغییر و بدیلی در آن از زیبایی و طراوت آن می‌کاهد و اگر هر واژه‌ای در قرآن با دیگری جایگزین یا حذف شود بلاغت آن دچار آسیب خواهد شد. خطابی - متوفی 388 هـ . ق.- از عالمان فن بلاغت می‌گوید:
هر کلامی دارای سه رکن است که شامل الفاظ، معانی و ربط بین آن‌ها می‌شود و در قرآن این سه رکن در اوج و نهایت کمال است به شکلی که کلامی فصیح‌تر از آن یافت نمی‌شود؛23 بدین‌جهت عبارت‌های حکیمانه قرآن ذهن بلیغان را متوجه خود کرده مانند «ظلمات» که نمادی از مصادیق گمراهی است، در قرآن به عبارت جمع؛ ولی «نور» که کنایه از صراط مستقیم است به صورت مفرد آمده است24 و در سوره بقره چنین آمده: «الله ولیّ الّذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النّور»‌25 ... و یا حرف «علی» و «فی» در آیه «إنّا و إیّاکم لعلی هدی او فی ضلال مبین»26؛ ما و شما کدام بر هدایت یا در ضلالتی آشکاریم که «علی» برای هدایت و حرف «فی» برای ضلالت است؛ زیرا هدایت شده بر اسبی تیز رو در حرکت و گمراه شده در دره سقوط فرو افتاده‌است.27
روانی الفاظ و عبارات قرآن نیز از دیگر لطایف چینش دقیق آیات است که افزون بر گزینش الفاظ مناسب، انتخاب و گزینه محل کلام در جمله نیز شایسته است به شکلی که کلام همواره روان و تلفظ آن بر زبان آسان و حفظ آن مقدور همگان است؛ بدین‌سبب حافظان قرآن بر خلاف دیگر کتاب‌ها، زیاده بوده و هستند. حتی در قرآن کلماتی که کاربرد آن‌ها به تنهایی سنگین است، در محلی مناسب، گزینش شده که آن‌ها را روان ساخته است؛ مانند کلمه «لیستخلفنکم» در آیه «لیستخلفنکم فی الارض»28 یا عبارت «فسیکفیکهم‌» در آیه «فسیکفیکهم‌الله و هو السمیع العلیم»29. الفاظ به کار گرفته شده در قرآن از نظر اشتقاق به شکلی است که عبارت‌ها را سنگین نکرده؛ بدین سبب لفظ خماسی در قرآن به کار نرفته است؛ زیرا دیگر عذوبت و گوارایی مطلوب را نخواهد داشت مگر آن که لفظ از اسمی باشد که رایج بوده مانند ابراهیم و طالوت.
از طرفی، گاهی لفظی که مفرد آن روان نبوده مثل «الکوب» ولی جمع آن روان بوده به شکل جمع در عبارت «اکواب» در آیه «مخلدون باکواب و اباریق» به کار رفته است.30 چیره‌دستی در انتخاب کلمات آن‌قدر هوشیارانه است که تحسین را بر می‌انگیزد؛ مانند آیه «آنس من جانب الطّور ناراً قال لأهله امکثوا إنّی آنست ناراً»31 [موسی] از جانب کوه طور آتشی دید، به اهل بیت خویش گفت: درنگ کنید که آتشی دیدم. در آیه شریفه، خداوند از عبارت «آنست» استفاده کرده که به ظاهر مترادف «ابصرت، نظرت، شهدت و رأیت» است؛ ولی از نظر اهل لغت، به خوبی روشن است که هیچ یک نمی‌تواند، همان معنای «آنست» را برساند؛ زیرا «آنست»‌ یعنی چیزی را که با آن انس دارد دید بر خلاف «أبصرت و نظرت و شهدت و رأیت»‌که در مورد هیچ‌یک چنین معنایی مشاهده نمی‌شود؛ بدین‌جهت این واژه سه بار در قرآن درباره حضرت‌موسی(ع) در جریان دیدن آتش در بیابان با همان خصوصیت به کار رفته است32 و یک بار هم درباره ‌یتیمان، با همین خصوصیت بیان شده است:
«فإن آنستم منهم رشداً فادفعوا إلیهم أموالهم»‌33 اگر در آن‌ها [رشد کافی] یافتید، اموالشان را به آن‌ها بدهید. در این مورد نیز به این نکته توجه شده که وقتی نشانه‌هایی از رشد را در آن‌ها دیدند، خرسند می‌شوند و اموالشان را به آن‌ها برمی‌گردانند.34
2. اسلوب خاص قرآن: آشنایان با متن قرآن می‌دانندکه اسلوب قرآن نیز مطابق اسلوب‌های عربی، رایج نیست؛ بلکه نظمی نو در آن به کار رفته است که نه نثری مانند آن یافت می‌شود نه شعری؛ اسلوبی که محاسن شعر و نثر را دارد و از نوعی قافیه و پساوندهای شعر و نثر برخوردار ولی بی‌همتا است.
قرآن، آسمانی و کلام الهی است؛ اما از نوع و صنف کلام بشر و از جنس همان حروف و ساختار انسانی به شمار می‌رود؛ ولی نظمی عجیب و بدیع دارد؛ نظمی که نه پیشینه‌ای دارد و نه پسینه‌ای و عقل‌ها را متحیر و دل‌ها را به سوی خود جذب می‌‌کند. از نظر ایجاز، اطناب و مساوات35 ساختار عبارت‌ها و جمله‌ها همراه با آهنگ‌ گیرای آن تحسین بلیغان را سبب شده و بی‌بدیل بودن آن را ثابت کرده است؛ چنان که رُمانی می‌‌گوید:
قرآن نقض عادت نموده و کلامی آورده که در قالب شعر، سجع، خطب، رسائل و ... نمی‌گنجد؛ زیرا قرآن طریقه‌ای جدید آورده که در آن از وزن و شعر نیز بهره برده است.
روشن است که اسلوب خاص قرآن فقط بر پایه الفاظ آن‌ها نیست تا گفته شود: عالی‌ترین ترکیب‌های لفظی و عباراتی، یکی بیش نیست؛ بلکه افزون بر چینش الفاظ، به معانی رسا وکاملی نیز مربوط می‌شود که می‌‌تواند یک موضوع را با شکل‌های متفاوت و اهداف گوناگون در قالب الفاظ درآورد و آن‌ها را معجزه کند.
علامه طباطبایی دراین خصوص می‌فرماید: در باب فصاحت و بلاغت سه جهت لازم است:
الف‌ـ احاطه بر زبان و واژه‌ها؛
ب‌ـ قدرت بیان که همان مهارت در سخنوری است؛
ج‌ـ قدرت فکر و لطافت ذوق که سبب می‌شود اگر گوینده معارف بلندی دارد، آن‌ها را در قالبی زیبا ترسیم کند؛
وگرنه کلام او جاذبه نخواهد داشت.36
روشن است که توانایی بر مرحله اول یعنی احاطه بر لغات و زبان باعث اعجاز کلام نمی‌شود؛ بلکه قدرت بیان و ذهن لطیف هم لازم دارد. همو می‌گوید:
صرف این‌‌که واژه‌ها و زبان‌ها ساخته و قریحه آدمی است باعث نمی‌شود که کلام معجزه‌آسا، محال باشد و این گفته مانند کلام کسی است که می‌گوید: آهنگری که سازنده‌ شمشیر است می‌باید شجاع‌تر از کسی باشد که آن را به کار می‌برد.37
از این‌رو بلاغت کامل، به ذهن لطیف و آگاه نیز متکی است که چنین امری برای همگان مقدور نیست و فقط در اختیار خداوند است که در قرآن تجلی یافته و آن را معجزه کرده است.
3. سازگاری حروف و معانی: هماهنگی حروف و معانی قرآن از ویژگی‌های قرآن است؛ زیرا آهنگ سامان‌یافته حروف و ارتباط آن‌ها با معانی سبب تسخیر قلب شنونده می‌شود؛ مانند آن‌که اگر قرآن در مقام تکریم انسان است تلفظی گوارا و اگر در مقام تهدید و بیان آیات عذاب است از الفاظی شدید و غلیظ بهره برده؛ بدین سبب هنگامی که شنونده آیه شریفه «إنّا أرسلنا علیهم ریحاً صرصراً فی یوم نحسٍ مستمرٍّ تنزع النّاس کأنهّم أعجاز نخل منقعرٍ»؛ ما بر سر آنان در روز شومی به طور مداوم تندبادی توفنده فرستادیم که مردم را از جا می‌کند گویی تنه‌های نخلی بودند که ریشه‌کن شده بود،38 را گوش می‌دهد و می‌شنود شدت عذاب را درک می‌کند؛ زیرا الفاظ مذکور با معنای عذاب هماهنگ است یا در آیه‌ «بسم الله الرّحمن الرّحیم»‌ که از الفاظی لین و ملایم استفاده شده شدت رحمت الهی را بیان می‌کند.
4. تغییر خطاب در قرآن: از جمله ویژگی‌های بلاغی قرآن، تغییر خطاب یا التفات در آیات است که کلام از حالتی به حالت دیگر و از جهتی به جهت دیگر تغییر می‌یابد و جولان در سخن به شمار می‌رود. سکاکی بر آن است که التفات در زبان عربی، فراوان و سبب نشاط سامع می‌شود.39 ابن ابی الاصبغ، التفات را از ویژگی‌های بلاغی قرآن برشمرده و به نقل از ابن المعتز آورده که التفات، عبارت از انصراف متکلم از سخن درباره غایب به سخن درباره مخاطب یا انصراف از متکلم به خطاب یا انصراف از خطاب به غیب است؛40 ‌مانند التفات از خطاب به غیبت در آیه شریفه:
«هو الّذی یسیّرکم فی البّر و البحر حتی إذا کنتم فی الفلک و جرین بهم بریحٍ طیبه و فرحوا بها»
او کسی است که شما را در خشکی و دریا سیر می‌دهد تا این که در کشتی قرار می‌گیرید و بادهای موافق آن‌ها را حرکت می‌دهند و خوشحال می‌شوند.41
در این آیه از مخاطب «یسیرکم» به غایب «کنتم»‌، التفات شده؛ زیرا خداوند حال مشرکان را هنگامی که دچار طوفان می‌شوند به صورت عبرت برای دیگران بیان می‌کند؛ بدین سبب آن‌ها را غایب فرض کرده و بسا فرض غایب بودن آن‌ها به جهت تحقیر آن‌ها است. گویی خدا نخست آن‌ها را به حضور می‌پذیرد؛ ولی سپس آن‌ها را از خود دور می‌کند.42
وجوه بیانی که به اختصار به جلوه‌های آن اشاره و پرده کوتاهی از رخ آن‌ها برکشیده شد، قرآن را معجزه کرده؛ به ویژه برای بلیغان و سخنوران و هنرمندان علم بیان، که مناسب است در دیگر وجوه بیانی قرآن، مانند تشبیهات، استعارات، کنایات، تجنیس، طباق، استطراد، ‌حسن تضمین، مساوات، اشاره، ارداف، تمثیل، توشیح، احتراس، مواریه، تسهیم، استخدام، مماثله، تسجیع، ‌تهذیب، تذییل، حقیقت و مجاز، ادماج، اتساع و ... .43
لازم است این نکته نیز یادآوری شود که اعجاز بیانی، یکی از وجوه اعجاز قرآن است که البته دریافت مستقیم آن برای هنرمندان وجوه ادبی و بیانی ملموس‌تر است.
آیت‌الله خویی در این خصوص می‌گوید:
حال آن‌که روشن شد قرآن معجزه الهی در بلاغت و اسلوب آن است، بدان که اعجاز آن منحصر به آن نیست؛ بلکه قرآن، معجزه ربانی و برهانی صدق بر پیامبر(ص) از جهات گوناگون است.44
علامه طباطبایی نیز می‌گوید:
اگر اعجاز قرآن فقط بلاغت آن باشد با توجه به این که غیر عرب از آن آشنایی ندارد تحدّی غیر عرب بی‌معنا خواهد بود؛ در حالی که دعوت به تحدّی، عام است.45 به دلیل آیه «لئن اجتمعت الإنس و الجنّ علی أن یأتوا بمثل هذا القرآن».‌46

ب- اعجاز در صوت و آهنگ قرآن

دومین وجه از وجوه مربوط به اعجاز قرآن آهنگ و صوت دلربای آن است. قرآن مجید با وجود گستردگی مطالب و تنوع آن، چنان آوای دلنشینی دارد که شنیدن آن هرچند مکرر غوغایی در جان و روح آدمی ایجاد می‌کند که بی‌همتا است. از منظر زبان‌شناسان آوا و طنین واژه‌های قرآنی چنان از ترکیب حروف و هجاها و گزینش آن‌ها فراهم شده که در شنونده جاذبه بی‌مانند و تأثیر شگفت‌آور دارد. این آهنگ در هیچ نثری دیده نشده و تاکنون هیچ لحن روحانی و معنوی نتوانسته با قرآن از نظر زیبایی و جاذبه و تحمل آهنگ‌ها برابری کند. رافعی در این خصوص می‌گوید:
گوش دادن به قرائت قرآن، در دل انسان نشاط و معنویت خاصی را ایجاد می‌کند و هنگامی که بر معانی آن نیز آگاهی حاصل شود تأثیری فوق‌العاده در درون انسان می‌آفریند.47
سکاکی اعجاز صوتی و جاذبه آهنگ آن را از مهم‌ترین شگفتی‌های قرآن می‌داند و آن را نه قابل وصف بلکه فقط قابل درک می‌شمرد.48 از پیامبر(ص) هم روایت شده که قرآن را با صوت بخوانید؛ زیرا صوت، زینت قرآن است.49 عبدالله دراز نیز از عالمان معاصر در کتاب النباء العظیم نظره جدیده فی القرآن در این وجه دقت بیشتری کرده و معتقد است: وقتی به قرائت قرآن که با ترتیب و تجوید خوانده می‌شود‌ گوش جان می‌دهی در خود لذتی عجیب را می‌یابی که از هیچ کلام دیگری چنین حالتی برای تو ایجاد نمی‌شود؛ زیبایی و موسیقی که در شعر و نثر نیست و در آن ملالتی یافت نمی‌شود و این همان زیبایی نهاده شده در کلمات قرآن است که حتی برای غیر اعراب نیز محسوس است.50 سید قطب نیز در کتاب التصویر الفنی فی‌القرآن، به زوایای اعجاز صوتی پرداخته و آن را بی‌مانند و از ویژگی‌های نظم و اسلوب آن دانسته و بر آن است که موسیقی داخلی قرآن که قابل درک است نه قابل شرح از بافت الفاظ و ترکیب جمله‌های قرآن به دست آمده‌است.

ج- اعجاز در معارف بلند قرآن

سومین وجه از وجوه اعجاز قرآن معارف بلند و بی‌بدیل آن است که از پیامبر ‌امی رسیده است. شاید بتوان گفت: مهم‌ترین وجه اعجاز قرآن که سبب رمز جاودانگی آن شده محتوا و معارف متعالی آن است؛ معارفی که در هیچ کتابی حتی کتب مقدس51 به این وسعت و این‌چنین متقن دیده نشده است؛ معارفی که ویژگی اتقان و خردپذیری دارد و مطابق با سرشت و فطرت انسانی و در گستره وسیع، نظام‌مند و منطقی و نه مکانمند و زمانمند، بلکه بر مدار هدایت انسان و جهل‌ستیزی شکل گرفته است و هرکس در آن می‌نگرد بی‌تردید بر آسمانی بودن آن مهر تأیید می‌گذارد؛ زیرا هر بشری گرچه تیزهوش و نابغه باشد در صورتی که اثری مکتوب از خود بر جای گذارد عمر اثر به درازای عمر خودش نخواهد بود و پس از حداکثر یک قرن مورد خرده‌گیری و نقد واقع می‌شود و این فقط قرآن است که پس از حدود پانزده قرن همچنان با صلابت و استواری می‌درخشد و بین همه کتاب‌های تدوین‌شده، درخشان و منور، استوار و ماندگار، برای رشد و تعالی بشر معجزه بی‌همتا شده است. برای تبیین اعجاز معارف قرآن، یادآوری دو نکته مفید است:
- وسعت معارف قرآن: قرآن از نظر تنوع و وسعت معارف، دشتی پهن و گسترده دارد که موضوعات فراوان را در خود جای داده و گرچه کتاب هدایت است چنان‌که در آغاز قرآن آمده: «ذلک الکتاب لاریب فیه هدیً للمتقین»؛ این است کتابی که در حقانیت آن هیچ تردیدی نیست و مایه هدایت تقواپیشگان است،52 در قلمرو تربیت به موضوعات فراوانی پرداخته و معارف بی‌مثالی را در خداشناسی، پیامبرشناسی، عدل، امامت، انسان‌شناسی، روح، جن، ملک، ابلیس، فلکیات و زمین و مباحث علمی آن‌ها، تاریخ گذشتگان و سرنوشت آن‌ها، مباحث حکومت و سیاست، قضا و قدر، عبادات، معاملات، حدود و قضا، برزخ و قیامت، معاد و ... بیان کرده است.53 نظام ارزشی قرآن صدها اصل اخلاقی و نظام حقوقی مربوط به حیات فردی، اجتماعی و اقتصادی را فرا می‌گیرد که هریک نیز شامل ده‌ها باب از ابواب فقهی است، در قرآن هریک از آن‌ها با توجه به تدریجی بودن نزول آن در بیست و سه سال، چشمگیر و بی‌مانند است.
- خردمندانه بودن مطالب قرآن: از دیگر ویژگی‌های قرآن که آن را بی‌همتا و معجزه همه‌ عصرها کرده آن است که گرچه در همه حوزه‌ها و موضوعات مذکور، با آن تنوع و گستره وارد شده، اما ‌در هریک خردمندانه، مطالبی را در خور مخاطب خود بیان داشته است که هیچ یک از آن‌ها مورد خرده‌گیری اهل نظر و تحقیق واقع نشده و هر صاحب علم و تخصصی وقتی از منظر علم و آگاهی خود بر قرآن می‌نگرد آن را کامل و جدید می‌یابد و به ستایش آن مبادرت می‌کند؛ زیرا آن را برای خود، معلم و هدایت بخش می‌داند. مطالب قرآن نه تنها در چرخه زمان کهنه نمی‌شود54 بلکه هر روز نکاتی جدیدتر و ارزشمند‌تر از آن کشف شده است؛ زیرا قرآن مطالب خود را بر اساس فطرت سلیم و منطبق بر اندیشه‌های عقلی و خردورزی بیان کرده؛ آن‌جا که می‌گوید:
«فأقم وجهک للدّین حنیفاً فطرت الله الّتی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلک الدّین القیّم»
روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن. این فطرتی است که خداوند انسان‌ها را بر آن آفریده، ‌دگرگونی در آفرینش خدا نیست.55
به نمونه‌هایی کوتاه از مطالب قرآن اشاره می‌شود:
در منطق قرآن، خدا ذاتی است واحد و بی‌نیاز: «قل هو الله أحد، الله الصمد»56 دارای همه کمالات و پیراسته از همه نقایص: «لله الأسماء الحسنی»57 مورد ستایش همه موجودات: «و إن من شیء إلاّ یسبّح بحمده»‌58 و ... . انسان از منظر قرآن از خدا نشأت گرفته‌است و به سوی او باز می‌گردد: «إنّا لله و إنّا إلیه راجعون»59 خدا نزدیک و همه جا محضر او است: «نحن أقرب إلیه من حبل الورید»،60 گرامی‌ترین انسان با تقواترین است: «إنّ أکرمکم عند الله أتقاکم».61 خلقت انسان و کرانه‌های وجود، ساحت‌های جهنم و روح او، اختیار و سرنوشت او، زندگی هدفمند، شرافت و توانمندی خلافت الهی او از دیگر موضوعاتی است که در قرآن بدان پرداخته شده و تفصیل هر یک را می‌باید از تفاسیر به ویژه تفاسیر موضوعی قرآن دریافت.62
در کنار معارف بی‌مانند و بلند قرآن، متن آن، ‌چنان ساختاری دارد که وجوه و معانی چندگانه را مطابق پیشرفت زمانه بر می‌تابد که در هر روزگاری هر مفسری بتواند با تأملی جدید نکاتی نو از آن را دریابد؛ زیرا پیامبر(ص) فرموده است:
«القرآن ذلول ذو وجوه فاحملوه علی أحسن الوجوه»
قرآن رام و دارای وجوهی است؛ آن را بر بهترین وجه حمل کنید؛63
یعنی قرآن در برابر حاملش مطیع است؛ حاملی که از نگاه خود، قرآن را تفسیر می‌کند.
امام خمینی(ره) در این خصوص می‌فرماید:
این که قرآن شریف به فصاحت، معروف و این اعجاز بین دیگر معجزه‌ها مشهور آفاق شد برای این بود که در صدر اول، اعراب را این تخصص بود و فقط این جهت از اعجاز را ادراک می‌‌کردند ... و قرآن شریف به قدری جامع لطایف و حقایق و سرایر و دقایق توحید است که عقول اهل معرفت در آن حیران می‌ماند و این اعجاز بزرگ این صحیفه نورانی آسمانی است.64
روشن است که اعجاز در محتوای قرآن، برای اهل خرد و انصاف با تدبر در آن روشن می‌شود؛ اما آنان که در عناد کفر و لجاجت به سر برده‌اند و می‌برند همچنان در برابر عظمت قرآن به انکار آن پرداخته و به فکر مبارزه با آن بوده و هستند. قرآن از این برخورد نادرست آن‌ها یاد می‌کند و می‌فرماید‌:  
«و إذا تتلی علیهم آیاتنا قالوا قد سمعنا لو نشاء لقلنا مثل هذا إن هذا إلاّ أساطیر الاوّلین»
و هنگامی که آیات ما بر آن‌ها خوانده می‌شود می‌گویند: شنیدیم [چیز مهمی نیست]. ما هم اگر بخواهیم مثل آن را می‌گوییم و این‌‌ها افسانه‌های پیشینیان است.65
آیه قبل عملکرد مشرکان را باز می‌گوید که نه دارای سلامت فکر بودند و نه سلامت عمل؛ بلکه به دنبال بهانه‌جویی بودند و این سخن را درباره قرآن که افسانه است در حالی می‌گفتند که بارها به فکر مبارزه با آن افتادند؛ ولی در عمل ناتوان شدند. آن‌ها به خوبی دریافته بودند که بر معارضه توانایی ندارند؛ ولی از روی تعصب می‌گفتند: «این آیات از نظر محتوا، مهم نیستند. ما هم می‌توانیم به مانند آن را بیاوریم؛ ولی هیچ‌گاه نیاوردند.»

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.