اعجاز قرآن/ عددى: اثبات وحیانى‌بودن قرآن به سبب وجود نظم و تناسب عددى در آن



در دهه‌هاى اخیر جنبه‌اى از اعجاز قرآن مطرح شده و آن وجود نظم ریاضى میان کلمات و حروف این کتاب آسمانى است. نخستین کسى که این سخن را مطرح کرد پژوهشگرى مصرى به نام محمد رشاد خلیفه بود. وى ادعا کرد که پس از سه سال کار مداوم و با استفاده از رایانه موفق شده نظمى حیرت‌انگیز در قرآن کشف کند و چون هیچ نویسنده‌اى نمى‌تواند در ضمن نگارش کتاب، تعداد تکرار حروف و کلمات خود را مراعات کرده و در میان کلمات متناظر یا متضاد، نظم و تناسبى شگرف تعبیه کند، پس چنین پدیده‌اى گواه وحیانى بودن قرآن و عدم تحریف آن است. با اعلان این خبر و پخش آن از رسانه‌هاى گروهى   و جراید، موجى از شادى، مسلمانان را فراگرفت و بسیارى از آنان پنداشتند که سنگر جدیدى را در برابر ملحدان گشوده‌اند.[1]
در پى آن، عده دیگرى نیز از این نظریه حمایت کردند و با تألیف کتاب و مقاله‌هایى درصدد دفاع از آن برآمدند، حتى برخى تلاش کردند اثبات این وجه اعجاز را به دانشمندان متقدم چون باقلانى و زمخشرى نسبت دهند.[2] مهم‌ترین نگاشته‌ها در این زمینه عبارت است از: معجزة القرآن الکریم و علیها تسعة عشر رشاد خلیفه، معجزة القرن العشرین فى کشف سباعیة و ثلاثیة أوامر القرآن الکریم ابن‌خلیفه علیوى، المنظومات العددیة فى‌القرآن العظیم مصطفى ابوسیف بدران، الاعجاز العددى للقرآن الکریم عبدالرزاق نوفل، اعجاز حدیثة علمیة و رقمیة فى‌القرآن رفیق ابوالسعود، احدى الکبر والمعجزه عدنان رفاعى، من الاعجاز البلاغى و العددى للقرآن الکریم ابوزهرا نجدى، عجائب العدد والمعدود فى‌القرآن الکریم جمیل دیباجه، اعجاز عددى قرآن کریم و ردّ شبهات محمود احمدى، اعجاز ریاضى زوج و فرد در قرآن کریم کوروش جم‌نشان و‌...‌.
در مقابل، گروهى دیگر با آن مخالفت کردند، حتى برخى طرح این وجه اعجاز را نیرنگ بهائیها و دشمنان اسلام دانستند[3] و در ردّ دیدگاههاى موافقان آن، کتب و مقالاتى را سامان دادند که مهم‌ترین آنها عبارت است از: کتاب تسعة عشر مَلکاً حسین ناجى محمد، المعجزة القرآنیه محمدحسن هیتو، رسم المصحف و الاعجاز العددى اشرف عبدالرزاق قطنه، اعجاز عددى و نظم ریاضى عباس یزدانى و المیزان فى الاعجاز العددى للقرآن سید ایمن موسوى. برخى نیز با وجود منحرف دانستن رشاد خلیفه و اشتباه دانستن بسیارى از مطالبش به نوعى اصل اعجاز عددى در قرآن را پذیرفته و آن را با سبکى متفاوت از آنچه رشاد خلیفه طرح کرده آوردند. دو کتاب اعجاز الرقم 19 فى القرآن الکریم بسام نهاد جرّار و اسرع الحاسبین ملامِح جدیدة للاعجاز العددى فى‌القرآن عاطف على صلیبى را مى‌توان از این قبیل شمرد.

دعاوى طرفداران اعجاز عددى:

رشاد خلیفه که نظریه پرداز اعجاز عددى است در باره حروف مقطعه معتقد بود که درصد تکرار آنها نسبت به کل حروف سوره‌اى که با آنها آغاز مى‌شود بر معدل تکرار آنها در سایر سوره‌ها تفوق دارد، چنان‌که در سوره ق، حرف «ق» معدلى بالاتر از حرف قاف در سایر سوره‌هاى قرآن دارد یا حرف «ن» در سوره «ن و القلم» بزرگ‌ترین رقم نسبى را در 114 سوره قرآن دارد[4]; ولى به نظر مى‌رسد این مطلب کلیت نداشته باشد، زیرا درصد تکرار حرف «ق» در سوره‌هاى شمس، قیامت و فلق نسبت به سایر حروف در این سوره‌ها از درصد تکرار «ق» در سوره ق بیشتر است. در باره سوره طه نیز با 5‌استثنا مواجهیم: سوره‌هاى حجّ، نور، فتح، مجادله و توبه و در مورد سوره یس نتیجه کاملاً برعکس است; یعنى «ى» و «س» کمترین تکرار را به خود اختصاص داده‌اند. نیز در مورد حرف «ن» مى‌بینیم تکرار آن در سوره حجر بیشتر از تکرار آن در سوره«ن والقلم» است[5]، ازاین‌رو وى در این باره دست به توجیه مى‌زند و براى نمونه در مورد سوره‌یس مى‌گوید: چون «یس» برخلاف بقیه حروف مقطعه، برعکس ترتیب حروف الفبایى است، پس نتیجه باید معکوس باشد[6] یا اگر معدل تکرار حرف «ص» در سوره اعراف از معدل تکرار آن در بعضى سوره‌ها مثل سوره«والعصر» کمتر است، باید 4 حرف «المص» را که در اول سوره‌اعراف آمده است باهم در نظر بگیریم و معدل مجموع این 4 حرف را با معدل مجموع آنها در دیگر سوره‌ها بسنجیم. وى براى پاسخ به استثناى سوره حجر مى‌گوید: سوره حجر با«الر» شروع شده و باید سوره‌هایى را که با این حروف شروع مى‌شود در حکم یک سوره قرار دهیم و در مورد استثنا شدن 5 سوره سابق‌الذکر مى‌گوید: این 5‌سوره مدنى است و چون سوره طه مکى است باید آن را با دیگر سوره‌هاى مکى مقایسه کنیم.[7]
او معتقد بود عدد 19 مخرج مشترک سراسر سیستم ریاضى قرآن است. نه فقط قرآن، بلکه همه کتابهاى خدا و حتى جهان پهناور به طریق ریاضى با عدد 19 کُد گذارى شده است. قرآن 114‌سوره دارد و این عدد مَضْرب 19 است. خود «بِسمِ‌اللّهِ الرَّحمـنِ الرَّحیم» 19 حرف دارد و‌هریک از تعداد کلمات آن در قرآن مضرب 19 است.[8]
این ادعا نیز صحیح نیست، جز آنکه اولاً آن‌گونه که به وى نسبت داده شده دو آیه آخر سوره توبه را جعلى دانسته و آنها را در شمارش کلمات «اللّه» و «الرَّحیم» به حساب نیاوریم.[9] ثانیاً «بِسمِ اللّهِ الرَّحمـنِ الرَّحیم» را در سوره حمد به حساب آورده و در آغاز سایر سوره‌ها آن را محاسبه نکنیم. ثالثاً در شمارشِ «اللّه»، باللّه و تاللّه و للّه را به حساب آورده; ولى «اللهم» را به‌حساب نیاوریم، افزون بر این، طبق آخرین شمارش، این واژه 2699 بار در قرآن تکرار شده که نمى‌تواند مضربى از عدد 19 باشد.[10]
رشاد خلیفه وقتى تعداد «بسم» را مضرب 19 نیافته گفته است: نباید «بسم» را جداگانه حساب‌کنیم، بلکه باید آن را با «اللّه» در نظر بگیریم و چون بنا به محاسبات وى فقط سه تا «بسم اللّه» در قرآن وجود دارد که آیات آنها شماره‌دارد (یعنى بسم‌اللّه در اوّل سوره حمد و آیه‌41 هود/11 و آیه‌30 نمل/27)، براى رسیدن به عددى که مضرب 19 باشد ابتدا به نظرش رسیده که باید شماره آیاتى را که در آنها این سه «بسم‌اللّه» وجود دارد باهم جمع کرد و چون باز به مضرب 19 نرسیده شماره این سه سوره را نیز به حاصل جمع آن سه عدد افزوده و چون تا رسیدن به عدد دلخواه باز سه واحد کم داشته گفته است: باید عدد‌سه را نیز به مجموع آنها اضافه کنیم[11]، چون تعداد «بسم اللّه» سه تا بوده است. بدین ترتیب به عددى خواهیم رسید که مضرب 19 است. در جاى دیگر مى‌گوید: تعداد‌واژه «قرآن» مضرب 19 است و اگر بگویید تعداد آن، 60 است، نه 57، در پاسخ گفته است که واژه «قرآن» را در سه آیه نباید به‌حساب آوریم (آیات1 حجر/ 15، 31 رعد/ 13 و‌44 فصّلت/41)، چون مقصود از قرآن در این سه آیه، کلام اللّه مجید نیست. او جواب این اشکال را نداده است که در چند جاى دیگر نیز مقصود از این واژه، کتاب‌قرآن نیست; مانند «و‌قُرءانَ الفَجْرِ» در آیه‌78 اسراء/17 که مقصود از آن نماز‌صبح است.[12] نیز «قُرءانَه» در آیات 17‌ـ‌18 قیامت/75، به معناى قرائت کردن است; نه به معناى کتاب‌قرآن.[13]
نظم ریاضى یا بر الفاظ قرآن، قطع نظر از معناى آنها حاکم است که در این صورت باید واژه قرآن در این سه آیه نیز به حساب آید، یا الفاظ با توجه به معناى آن باید شمارش شود که در آن صورت تعداد بیشترى کسر مى‌شود و مطلوب وى ثابت نخواهد شد. همین وضعیت را در شمارش واژه «رسول» شاهدیم; طبق شمارش رشاد خلیفه شمار واژه «رسول» به 115 مى‌رسد که مضرب 19 نیست; ولى اگر واژه رسول در آیه 50 یوسف/12، را در نظر نگیریم به عدد 114 مى‌رسیم که مضرب 19 است. منظور از رسول در آن آیه، فرستاده پادشاه است; نه رسولى که پیامبر باشد. مى‌بینید که در تنگنا باز به توجیهاتى متوسل مى‌شود که جوابگو نیست، زیرا در قرآن موارد دیگرى نیز وجود دارد که واژه رسول در آنها به معناى دیگرى به‌کار رفته است; از جمله آیه 19 تکویر/81: «اِنه لقول رسول کریم» که مقصود از آن جبرئیل است.[14]
ملاحظه مى‌کنید که او در توجیهات خود براى ترمیم نظریه‌اش اسلوب واحد و روند ثابتى را طى‌نمى‌کند; یعنى هر استثنا را با روش خاصى جواب مى‌دهد و توجیهات او عالمانه نیست. بدون‌شک با این روش مى‌توان براى هر کتابى نظم ریاضى یافت.
نظریه اعجاز عددى را که رشاد خلیفه مطرح‌کرد، عده‌اى از علاقه‌مندان به قرآن ادامه‌دادند; آنها گرچه ادعاهاى شگفت رشاد خلیفه را تکرار نکردند; ولى در کار آنها نیز نوعى نظم‌سازى مشاهده مى‌شود.
برخى از آنها هماهنگى تکرار واژه‌ها در قرآن با واقعیات خارجى را دلیل بر اعجاز آن دانسته‌اند; مثلا گفته‌اند: واژه «البَرّ» به معناى خشکى در قرآن 12 مرتبه آمده است که اگر با کلمه «یبساً» که هم‌معناى آن است جمع شود به عدد 13 مى‌رسیم. کلمه بحر به معناى دریا هم 32 مرتبه ذکر شده است و مجموع آنها 45 است. از سوى دیگر، 4513 کره زمین خشکى و4532 آن آب است که این نسبت، دقیقاً با واقعیت خارجى هماهنگ‌است.[15] بنگرید که وقتى بَرّ و بحر را باهم مقایسه کرده و به کسر مورد نظر نرسیده است واژه «یبساً» را هم به رقم پیشین افزوده است. پرسش بى‌پاسخ این است که چرا واژه «یمّ» را که به معناى بحر است به عدد 32 اضافه نمى‌کنید تا رویّه واحدى اتخاذ کرده باشید، گذشته از اینکه نسبت آب و خشکى کره زمین، مقدار ثابتى نیست و تدریجاً از میزان دریاها کاسته‌مى‌شود.
به نظر طرفداران اعجاز عددى یکى دیگر از شگفتیهاى ریاضى قرآن شمار تکرار «یوم» و «شهر» است که اولى 365 مرتبه و دومى 12‌مرتبه در قرآن ذکر شده است; اما وقتى تعداد واژه «یوم» را بیش از 365 یافته‌اند گفته‌اند: باید «یوم» را به‌صورت مفرد در نظر بگیریم و ایام و یومین را در شمارش لحاظ نکنیم.[16] با این محاسبه باز هم منظور آنها تأمین نمى‌شود، زیرا «یومئذ» و «یومکم» و «یومهم» نیز باید از لیست خارج شوند، درحالى‌که اینها هم مفردند. اگر منظور این است که باید به واژه‌«یوم» هیچ حرفى متصل نباشد در آن صورت «بالیوم» و «لیوم» و «فالیوم» را نیز باید از لیست خارج کرد و حاصل شمارش از 365 بسیار کمتر خواهد شد.[17] البته عدد‌12 براى واژه «شهر» اگر به‌صورت مفرد در نظر گرفته شود صحیح است.[18]
برخى نیز با بررسى واژه‌هاى متقابل، متضاد، یا مرتبط با یکدیگر ادعا کرده‌اند تکرار این واژه‌ها در قرآن به‌صورت متوازن است و این دلیل بر وحیانى بودن آن است[19]; ولى با دقّت در آمارهاى ارائه شده در بسیارى از موارد، نوعى نظم‌سازى براى رسیدن به نتایج مورد نظر مشاهده مى‌شود.[20] بعضى با بررسى اوامر قرآن ادّعا کرده‌اند 90 اوامر آن هفت‌گانه، یا سه‌گانه، یا یگانه است و تکرار آنها براساس نظم خاصّى است که حکایت از اعجاز آن دارد.[21]
برخى دیگر با محاسبه حروف* مقطعه قرآن و بازگرداندن محاسبات، به عددى که مضرب 19 باشد، این امر را معجزه جاویدان قرآن مى‌شمارند. تفاوت ایشان با دیگر کسانى که همین مسیر را پیموده‌اند، در اضافه کردن حروف معجمه (نقطه‌دار) به حروف مهمله (بى‌نقطه) است و مى‌گویند: قطعى است که در زمان نزول وحى کمترین اثرى از نقطه‌گذارى وجود نداشته و ابتدا قرآن به‌صورت مجرد و بدون نقطه و اعجام نوشته‌مى‌شده و اعجام که به معناى نقطه‌گذارى است، بعد از یکى دو قرن، از نزول قرآن رواج یافته است، ازاین‌رو در فواتحى مانند «حم»، «یس»، «طس» و نظایر آنها که روى هم در 14‌صورت مختلف در آغاز 29 سوره قرار دارند، نمى‌توان و نباید مثلاً شکل «ح» را فقط مخصوص لفظ «ح» دانست، بلکه بنابر شرح فوق، دلالت آن بر دو حرف «ج» و «خ» هم مسلم و آشکار است و این قاعده درباره همه حروف مهمله فواتح که حالت معجم نیز براى آنها متصور است، صدق مى‌کند.[22]
این نظریه نیز صحیح به نظر نمى‌رسد، زیرا گرچه مى‌پذیریم که کتابت و نگارش قرآن در زمان نزول وحى، بسیار ابتدایى و بسیط بوده و حروف نقطه‌دار، مانند حروف بى‌نقطه نوشته مى‌شده; ولى بدون تردید حروف نقطه‌دار مانند حروف بى‌نقطه تلفظ نمى‌شده است.
بنابراین، با توجه به باطل بودن مبنا، این نظریه پذیرفتنى نیست، ازاین‌رو از تطبیق این تئورى و بررسى ریز موارد آن صرف‌نظر مى‌کنیم، هر چند مدعیان در موارد بسیارى خود را به زحمت مى‌اندازند تا با تکلف به مضرب 19 دست‌یابند; براى مثال در محاسبه «الم» و «الر» وقتى به نتیجه مطلوب نمى‌رسند، این شکست را بر عهده تغییر رسم‌الخط «الف» مى‌اندازند، و در این باره مى‌نویسند: الف تنها حرفى است که دچار دگرگونى و حذف و تبدیل بى‌رویه شده است، ازاین‌رو محاسبه‌اى دقیق و قابل اعتماد امکان‌پذیر نیست.[23]
عبدالله اریک در مقاله‌اى با عنوان «بسم اللّه المفقودة» ادعا کرده که نبودن بسمله در صدر سوره توبه بسیار حکیمانه و از معجزات قرآن است. ایشان مى‌نویسد: اگر براى هر بسم اللّه کدى مرکب از شماره سوره و شماره آیه قرار دهیم و مجموع این اعداد را جمع کنیم، به عدد 68191 مى‌رسیم که دقیقاً مضرب صحیحى از عدد 19 است. سپس مى‌گوید: در سوره حمد «بسم اللّه» شماره یک را به خود اختصاص داده; ولى در سوره‌هاى دیگر شماره آیه ندارد، ازاین‌رو عدد‌صفر را به عنوان شماره آیه این قبیل موارد در نظر مى‌گیریم، بر این اساس «بسم‌اللّه» سوره حمد 11 و سوره بقره 20 و سوره نمل 270 و بسم اللّه آیه‌30، در همین سوره 2730 است.[24]
بنابراین نظریه، گذشته از سخنى که در شماره «بسم اللّه» در بین است ـ‌که همه بسم اللّه‌ها آیه‌اول به شمار مى‌روند و شماره‌گذارى رسم‌الخط عثمان طه ملاک معتبرى نیست و در بسمله* سوره‌حمد نیز بین اهل‌سنت اختلاف است‌ـ بر فرض صحت شماره‌گذارى رسم‌الخط عثمان طه، باز نباید به جاى بسمله‌ها عدد صفر نهاد، زیرا وقتى بسمله آیه مستقل به شمار نیاید، شماره آن صفر نیست، بلکه شماره‌اى ندارد; مثلا شماره‌بسمله سوره نمل (270) باید 27 باشد; یعنى صفر نیز خود یک عدد و شماره است و در محاسبات تأثیر بسیارى مى‌گذارد و این خطایى زیربنایى است و محاسبات را غیر قابل پذیرش مى‌سازد.
گفتنى است که محاسبات عبدالله اریک از طولانى‌ترین محاسبات در زمینه اعجاز عددى قرآن است که گاه اعدادى با 73 رقم به دست داده است که به گفته او، مضرب عدد 19 است.[25]
به نظر دکتر ابوزهرا نجدى یکى از شگفتیهاى عددى قرآن، شمار واژه سجده است. وى مى‌گوید: در ضمن تحقیق متوجه شدم که فعل سَجَدَ 35 بار در قرآن تکرار شده است که اگر یک مورد را به‌دلیل آنکه مربوط به سجده گیاهان است: «والنَّجمُ والشَّجَرُ یَسجُدان» (الرحمن/55،6) استثنا کنیم به عدد 34 مى‌رسیم که اشاره به 34 مرتبه سجده در نمازهاى یومیه است.[26] باید از وى پرسید اگر مفهوم سجده منظور است این مفهوم در همه 35 مورد یکى است. در آیه «ولِلّهِ یَسجُدُ مَن فِى‌السَّمـوتِ والاَرضِ» (نحل/16، 49) لفظ «ما» همه موجودات عاقل و غیر عاقل را دربرمى‌گیرد و ویژه عقلا نیست. از دیدگاه قرآن همه موجودات نماز و تسبیح دارند و ما انسانها نماز و تسبیح آنها را نمى‌فهمیم، پس دلیلى ندارد که آن یک مورد را استثنا کنیم، به هر حال اگر مواردى که از سجده انسان سخن گفته شده است شمارش شود از عدد 34 کمتر و اگر همه موارد شمارش شود از این عدد بیشتر مى‌شود و نباید سلیقه‌اى عمل کرد.[27]
از دیگر مثالهاى دکتر نجدى تکرار واژه‌هاى امام، خلیفه، وصیّت، شهادت، یعصم، شیعه، اجتبى، رهبان و مشتقات آنها، و «نجم» به‌صورت مفرد و جمع است که در همه این موارد به عدد 12 مى‌رسیم و اشاره به حقانیت پیروان ائمه اثناعشر‌است.
آیاتى که در آنها واژه «امام» آمده است 12 آیه است; با احتساب آیه 79 حجر/15: «فَانتَقَمنا مِنهُم و اِنهُما لَبِاِمام مُبین».[28]
در این آیه «امام» به معناى پیشوا نیست، بلکه به معناى راهى است (میان حجاز و شام که از ویرانه‌هاى دوشهر قوم لوط و شعیب‌مى‌گذرد).[29]
بدون شک اگر شمار واژه امام در قرآن 13‌مورد بود طرفداران اعجاز عددى قرآن مى‌گفتند: چون در این آیه واژه امام به معناى پیشوا نیست، باید در شمارش منظور نشود، افزون‌بر این، مقصود از همه موارد به‌کارگیرى این واژه، امام حقّ نیست، بلکه در مواردى از آن امام باطل اراده شده است; مانند آیات 12 توبه/9 و 41 قصص/28.[30]
آیاتى که در آنها کلمه «شیعه» ذکر شده نیز 12 آیه است; اما با احتساب «تَشیعَ» در آیه 19 نور/24: «اِنَّ الَّذینَ یُحِبّونَ اَن تَشیعَ الفـحِشَةُ فِى الَّذینَ ءامَنوا لَهُم عَذاب اَلیم» که از نظر معنایى هیچ ارتباطى با شیعه ندارد.
در مورد «خلیفه» و مشتقات آن چون به عددى بسیار بیشتر از نصاب لازم رسیده مى‌نویسد: «واژه خلیفه و اسمهاى مشتق از آن در حالت مدح 12 بار در قرآن آمده است».[31] قید «در‌حال مدح» عذر غیر موجّه این احتمال‌است.
درباره واژه «وصیّت» مى‌نویسد: «وصیت خداوند به بندگانش در قرآن 12 بار در قالب واژه وصیت و مشتقات آن آمده و این تأکیدى است بر وصیت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مبنى بر اینکه امامان بعد از آن حضرت 12 نفرند».[32] واژه وصیّت و مشتقات آن در قرآن 32 مرتبه ذکر شده است; ولى وى با‌تکلفاتى نظیر «من اللّه إلى المخلوقین» مى‌کوشد به نصاب لازم برسد. باز آیه «یوصیکُمُ اللّهُ فى اَولـدِکُم» (نساء/4،11) را نادیده مى‌گیرد، با آنکه در این مورد نیز فاعل ایصاء خداست و باید این آیه را نیز در شمارش، منظور‌کند، چنان‌که آیه دوازدهم همین سوره را منظور کرده‌است.
«نجم» در 13 آیه ذکر شده که اگر به گفته ایشان آیه «وَالنجمُ والشَجَرُ یَسجُدان» (الرحمن/55،6) را که اکثر مفسران نجم را به‌معناى گیاه بدون ساقه گرفته‌اند، از حساب خارج‌کنیم به نصاب لازم خواهیم رسید.[33]روشن نیست چرا در اینجا واژه نجوم را باید در شمارش منظور کنیم; ولى در شمارش واژه «یوم» نباید «ایام» را منظور کرد، به هر روى، در بسیارى از دیگر آمارهاى ارائه شده از ناحیه وى نیز خدشه شده است.[34]
بر فرض صحت این آمارها آیا نتیجه‌گیریها صحیح است؟ آیا مى‌توان از اینکه واژه زکات و برکت به یک میزان در قرآن تکرار شده نتیجه‌گرفت که زکات از موجبات برکت و ازدیاد اموال است؟ یا چون لفظ دنیا و آخرت به یک میزان در قرآن ذکر شده نتیجه گرفت که باید به هر دو بها داد و هیچ‌یک را فداى دیگرى نکرد؟ از‌اینکه در قرآن واژه «موت» و «حیات» به یک میزان تکرار شده است آیا مى‌توان نتیجه‌اى معرفت‌شناختى گرفت؟
حقیقت این است که هیچ پیوند منطقى بین مقدمه و نتیجه در این موارد وجود ندارد. نتیجه ممکن است در واقع صادق باشد; ولى از مقدماتى استنتاج مى‌شود که منتج نیست. البته اگر نظم و تناسبى که بین کلمات قرآن ادعا مى‌شود بدون هیچ تحمیلى صحیح باشد ـ‌چنان‌که در بسیارى از موارد صحیح است‌ـ در آن صورت مى‌توان گفت این پدیده یکى از زیباییهاى ادبى قرآن، مانند موزون بودن اواخر آیات است; اما نمى‌توان ادعا‌کرد که این پدیده یکى از وجوه اعجاز قرآن باشد، زیرا عقلاً و عادتاً محال نیست که کسى کتابى تدوین و در آن چنین نظم و تناسبى را تعبیه کند. این پدیده حاکى از ذوق و نبوغ نویسنده است; نه چیزى بیشتر.
چکیده سخن اینکه اولا آمار و ارقام ارائه شده از سوى معتقدان، در همه موارد ادعا شده صحیح نیست و آنها در بسیارى از موارد در شمارش کلمات و حروف، روش واحد و اسلوب ثابتى را رعایت نمى‌کنند، بلکه درصدد فراهم کردن نصابى هستند که از پیش در جستوجوى آن بوده‌اند. ثانیاً بر فرض که توازن و تناسبى در تکرار واژه‌هاى قرآن باشد این پدیده معجزه بودن قرآن را ثابت نمى‌کند، بلکه یکى از زیباییهاى ادبى قرآن است. ثالثاً بین نتیجه‌گیریهاى خاصى که از توازن و تناسب کلمات مى‌شود و این‌گونه توازن و تناسبها ارتباط منطقى وجود ندارد; براى مثال اگر شمار واژه «شکر» و مشتقات آن با تعداد واژه «قلیل» و مشتقات آن یکى باشد نمى‌توانیم نتیجه بگیریم که افراد شاکر در اقلیت هستند، هرچند واقعاً چنین چیزى صادق باشد یا اگر در قرآن واژه «تفرقه» 72‌بار ذکر شده باشد نمى‌توانیم نتیجه بگیریم که امت پیامبر به 72 فرقه منشعب مى‌شوند و آن حدیث معروف[35]، حدیث صحیحى است

منبع: دانشنامه قرآن

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.